قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

دشت‌های سبز*

قهوه را شیرین نکردم. خواستم تلخی در تلخی مثبت شود. هنوز هم این ریاضی لعنتی! خواب بدی دیدم. بی‌هوا نیمه روز خوابم برد. رفتم به دنیای میانی، به جایی که عذاب می‌دهند، جایی که حقایق را گل‌درشت‌تر می‌زنند توی صورتت. توی خواب زدم از خانه بیرون، از بس که هرچه بدم می‌آمد و می‌ترسیدم سرم آمده بود. حتی قوری شکسته بود از نیمه، حتی نان‌ها سوخته بودند همه! زدم بیرون و کنار بیشه قدم زدم. بیشه شیب داشت به سمت دریاچه آرام که موج می‌خورد در سکوت و آرامش. موج‌های حلقه‌ای از دست باد و حشرات و ماهیان. یک نگاهم به دریاچه بود. یک نگاهم دردمند در فکر خانه. غصه داشت دلم را می‌درید در خواب. دیدم کسی را روی دریاچه، ایستاده بود روی آب! باور نکردم خودم را. دوباره از پشت نی‌های بلند نگاه کردم. دلم همچنان چنگ می‌خورد از غم اینکه آخر چرا این‌چنین تلخ است سرنوشت عشق‌هایم. حقیقت بود... کسی روی آب ایستاده بود. و من جاده خاکی را که دوطرفش نی‌های بلند داشت، می‌رفتم رو به پایین. می‌رفتم از درون گریان، به امید معجزه‌ای آن پایین، معجزه‌ای آرام و بی‌صدا!


*دشت‌های سبز

نظرات 6 + ارسال نظر
علی شنبه 17 تیر 1391 ساعت 02:16 ق.ظ

هم متن زیبا بود هم آهنگ و شعر آن گویا و تکمله ای بر متن
بعضی ها اندوهشان نیز سنگین و با وقار است آنچنان شایسته احترام که باید تمام قد ایستاد و دست بر سینه نهاد و سر فرو آورد.

علی یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 02:20 ق.ظ

امشب اتفاقی افتاد که من هم برای خودم قاط زدم و آهنگ
IDOL by W.A.S.P
را ناخودآگاه انداختم روی لوپ و نشمردم چند بار گوش دادم ولی دو ساعتی میشه بعد یهو یاد این متن افتادم ، احساس همدردی من را بپذیر

علی یکشنبه 18 تیر 1391 ساعت 02:22 ق.ظ

انگار باید زیر متن پایینی کامنت میذاشتم

آشنا پنج‌شنبه 22 تیر 1391 ساعت 12:42 ب.ظ http://amanat.blogfa.com

سلام
خودت معجزه ای معجزه شو
زیبا بود

گیتی یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 12:44 ق.ظ

کجایی دختر؟

زامیاد چهارشنبه 1 شهریور 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

یک سفری بودم کمپرس! به زودی به زندگی برمی‌گردم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد