نزدیک دو هفته است که کمرم گرفته. هرکار می کنم هم انگار نه انگار! شب ها از درد نمی توانم بخوابم. نصفه شب بلند می شوم توی خانه راه می روم و اشک می ریزم. بعد از قیافه و وضعیت خودم خنده ام می گیرد و بر می گردم به رختخواب!
هنوز هم دارم فکر می کنم به دستان حنا، وقتی با لحن تصنعی می گفت «قطره ای از دریای مردم ایران» و حرص می خورم از تهی بودن فیلم و از آب گل آلود ماهی گرفتن او. حرص می خورم از اینکه رسانه ای که ادعای حرفه ای بودن دارد چنین فیلمی را در چنین موقعیتی پخش می کند و این که جان این همه آدم ممکن است به خطر بیفتد برایش پشیزی ارزش ندارد!
دلم می خواهد بروم سینما و فیلم های جدید را ببینم. مخصوصا «تردید» واروژ را، اما کمردرد روزگارم را تیره و تار کرده و خانه نشین شدم شدید!
در این میان، به من می گوید: «تو هم مثل من فریک هستی» و من آنقدر حس خوبی پیدا می کنم که با این کمر دلم می خواهد بالانس بزنم!
آخه زامیادی جون ایشالله خوب شی زودتر. دکتر رفتی؟
نرمش و ورزشهای سبک خیلی موثره.