قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

و ما روزی دوباره...

پدر٬ آن زمان که از تو می ترسیدم دوستت داشتم.

و امروز که دیگر ترسی نیست باز هم دوستت دارم.

پدر٬ کاش روزی با آن چشمان سبزآبی و پُر غرورت به من افتخار کنی!

دلم می خواهد روزی برسد که براحتی فراموش کنم آن پسری که انتظارش را می کشیدی نشدم.

می خواهم دیگر هیچ تردیدی نداشته باشی که من میتوانم به تنهایی گلیم خودم را از این آب گِل آلودِ لجن وار بیرون بکشم.

پدر٬ تو گذشته ام را ویران کردی اما آینده ام را ساخته ای!

از تو آموخته ام که هرگز آنطور که تو با فرزندانت رفتار کردی٬رفتار نکنم.

عشقم را به آنها نشان می دهم...همه روز و همه وقت.

به آنها گوش خواهم داد و اعتماد خواهم کرد!

من دیگر از نزاعِ سوءتفاهمهایمان خسته ام.

آه پدر٬ چرا دوست داشتنت تا به این حد مرا آزرده است؟

باز هم برایت نامه می نویسم.مثل سالها پیش...یادت هست؟

آیا می شود در انتهای یکی از همین نامه ها همدیگر را در آغوش بگیریم؟

تا ابد...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همون چهارشنبه 18 مرداد 1385 ساعت 11:50 ق.ظ

مثل همیشه خوشگل نوشتی. اما نمی دونم واسه روز پدر مناسب بود یا نه!
ببین، همیشه بین نسل های مختلف فاصله و اختلاف فکری وجود داشته و خواهد داشت. این که آرزو کردی بتونی بچه هات رو خوب بشناسی و درست باهاشون رفتار کنی، خیلی ارزشمنده، اما راستش چندان واقع بینانه نیست. چون اونها هم مثل من و تو از پدر و مادرهایی مثل ما انتظاراتی رو خواهند داشت که برای ما قابل درک و یا حتی قابل قبول نخواهد بود.
پس بیا پدر و مادرهامون رو همین جوری که هستن عاشقانه دوست بداریم...قبل از اونکه خیلی دیر بشه........

این نوشته راجع به اختلاف نسلها نیست و در حقیقت مغایرت ویا مخالفتی با اون مطلب نداره. من آرزو نکردم بلکه عهد کردم که به اونها گوش بدم و بهشون اعتماد کنم. کسی نمیتونه ادعا کنه که به خاطر تجربیاتی که داشته پدر یا مادر ایده آل و کاملی میشه! اما جلوگیری از اشتاباهات فاحش کمک میکنه نسل سالمتری به وجود بیاد. پیام دوست داشتن اونها رو من توی دو خط اول آوردم که چیزی دیر نشه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد