قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

درد بی درمان

 

وقتی گفته ای دیگر نمیتوانی نگفته باشی

وقتی دیده ای دیگر نمیتوانی ندیده باشی

وقتی دانستی دیگر نمیتوانی ندانسته باشی

نظرات 4 + ارسال نظر
رضا جمعه 3 شهریور 1385 ساعت 10:23 ب.ظ http://delshodegan.blogsky.com

اولین باره میام اینجا...
فقط می تونم بگم راست میگی!

RahiL جمعه 3 شهریور 1385 ساعت 11:34 ب.ظ http://Azoonbala.persianblog.com

وقتی لمس کرده ای و حس کرده ای و چشیده ای و با همه وجود بوده ای دیگر ..
اوووپس! درد بی درمان که چه عرض کنم بفرمایید درد دهان سرویس کنان، آشیل جان!!

حرف شما رو من کاملاْ قبول دارم اما اون آشیل رو پیشی برد!!!:)) البته مودبانه اش این میشه که: بابا جان تیر زدن به پاشنه اش دخلش اوومت!!! اینی که با شما صحبت میکنه زامیاد ِ! { به قول یه جن بو داده :همون وانِت ه }

حامد یکشنبه 19 شهریور 1385 ساعت 02:47 ق.ظ http://www.hamed-bd.com/weblog

خب منم موافقم زامیاد عزیز! اما همین نکات ساده رو بعضیا نمی فهمن! باور کن نمی فهمن! جدا از اونایی که خودشونو به نفهمی می زنن!... به هر حال تعریف ما از واقعیت، گذشته، و اتفاق همیناست!... بگذریم از اینکه آدم آرزو می کنه کاش ندیده بود. کاش ن... ! که میشه درد بی درمان!... / به روز کردم و منتظر نظرت هستم...

RahiL سه‌شنبه 21 شهریور 1385 ساعت 12:23 ق.ظ http://azoonbala.persianblog.com

خودت کوشی؟!! D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد