از اونجایی که یه سری سوالات فلسفی مربوط به مرگ و زندگی رو آدم ها هزاران هزار ساله از خودشون و خدای خودشون پرسیدن و جوابی نگرفتن، من گفتم یه سوال گیاه شناسی بکنم حالا که تنوع ایجاد بشه!
فعالیت های باغبونی این چند هفته ی من باعث شد یک سوال خیلی مهم برام پیش بیاد. اینکه چرا دوتا برگ اولیه یه گیاه که درمیاد، هیچوقت شبیه برگ های اصلی گیاه نیست؟ (دوستم که مهندس کشاورزیه گفت اسمش برگ های کاذبه) بعدش اگر قراره برگ های اولیه شبیه برگ های اصلی نباشه، چرا پس برای همه ی گیاه ها یکسان نیست؟ فلسفه اش چیه خب؟
من الان همه ی بدبختی های زندگیم رو گذاشتم یه کنار، سالگرد شوک ملی رو هم یه کنار دیگه و نشستم دارم فکر می کنم که آخه این برگها چرا این فینتی ان؟ (منظور همون اینطوری ان)
راستی توی یک مسابقه هم شرکت کنین. برین اینجا و بین گل ها، گل اصلی رو پیدا کنین! (آیکون خودشیفتگی)
وقتی جواب نظرات کسی رو نمیدی چطور انتظار داری جوابت رو بدن؟!!!
مگه سوالی کرده بودین؟
نه فقط در مورد نظر اولم تو مطلب ریشترت...از یه وبلاگی بعیده اینقد به نظرات بی اهمیت باشه..
نمی دونم شما هم وبلاگ نویسی یا نه. اما اگه باشی می دونی که بخش نظرات یه وبلاگ چطوریه و منظورت از اهمیت رو هم متوجه نشدم.
ببخشید فکر کنم منظورم رو بد متوجه شدی
اولا قصدم توهین نبود
دوما معمولا کسی که وبلاگ می نویسه بیشتر بخاطر اینه ارتباط برقرار کنه یا حداقل نظر دیگران رو در مورد مطالبش متوجه بشه یعنی وقتی کسی در مورد مطلبتون چیزی می گه شما هم معمولا جوابی در موردش می نویسین (فکر کنم واقعا ساده گفتم مگه نه؟!) که البته اجباری نیست
من به اسم وبلاگت یه فیلم دیدم جالب بود همین تو قسمت نظرات مطلب ریشتر برات نوشتم همین... حالا هم مزاحم نمی شم بای..