من و آبجی کوچیکه و دوستمون، باهم یه لاکپشت 7 ساله داریم. من نمیدونم لاکپشتها چند سال عمر میکنن اما لاک پشت ما 7 سالشه و ابعادش هم بیشتر از 5 سانت نیست. از اولش هم همینقدری بود.
7سال پیش فِرِدی توی یک کانون بهزیستی به دست یه بچه که نمیدونم چند سالشه، پسره یا دختر، با خمیر درست شد. فردی یه گردن دراز و باریک داره و دوتا چشم قلمبه که هرکدوم یه طرفی رو نگاه میکنن. فردی یه موجود سبز و تودل بروئه!
ما فردی رو توی یه بازارچهی خیریه خریدیم که به نفع بچههای معلول برگزار شده بود و همهی چیزهای خریدنی ، کاردستی بچهها بود. فردی چشم هر سه تای ما رو گرفت بنابراین قرار شد مال هرسهتامون باشه.
نکتهی جالب راجع به فردی اینه که اون زندگی جالبی پیدا کرده. فردی به کشورهای مختلف دنیا سفر میکنه. 7 سال پیش که دوستمون رفت پاریس اون رو هم با خودش برد. فردی 3 سال تو پاریس زندگی کرد و بعد برگشت ایران. یکسالی اینجا بود تا باز 3 سال پیش با آبجی کوچیکه رفت مالزی. البته اونجا بیشتر وقتش رو به خاطر گرما توی یخچال میگذرونه. حالا قراره تا سال دیگه با من بره یه کشور دیگه. نمیدونم قسمت کجا باشه اما هرجا که باشه فردی هم باهام میآد. حتی اگر توی چمدونم له بشه یا توی یخچال فریز بشه یا از گزما آب بشه. اون رفیق نیمه راه نیست و خیلی صبور و مهربونه.
خیلی وقتها به بچهای که اون رو ساخته فکر میکنم. به اینکه اون رو انقدر مهربون ساخته. و اینکه شاید آرزوی اون بچه توی زندگی فردی شکل گرفته. آرزوی سفر و تجربه. |