زغن


باران می‌بارد

اینجا همیشه باران می‌بارد

حتی روزهای آفتابی


سوز می‌آید

اینجا همیشه سوز می‌آید

حتی روزهای ساکت و گرم تابستانی


خاکستری است

اینجا همیشه خاکستری است

چون دیگر عشقی در شریان‌هایش نمانده است


مرده‌ است

اینجا پر است از گورهای بی‌نام

با صدای گریه‌ی نوزادان بی‌شمار


خواب می‌بینم

که یک روز

از اینجا عروج می‌کنم


بیدار که هستم

باران می‌بارد

اینجا همیشه باران می‌بارد