آبها از آسیاب افتادهاند
معشوقهها از چشم
حالا میتوان آسوده
رختهای تمیز را
از دستان پرهوس باد جمع کرد
و در سکوت،
درون کمدی بزرگ خزید
تا بیدها برسند
و آرام آرام
تاروپودها را بجوند