هعی

گذشت اون زمونا که دست می‌کردم تو جیب دوهزارتومن می‌دادم اون خانومه که نرگس رو از همه جا گرون‌تر می‌فروخت سرمیرداماد، و یه دسته می‌خریدم.

حالا اینجا یه دسته نرگس تخمی‌شون درمیاد نُه هزارتومن که خب میشه باهاش یه وعده غذا خورد! مغز خر که نخوردم، گُل بخوره تو سرم، دنیا داره می‌خوره تو سرم البته!