قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

مردن در جزیره - هشت

دَنیل، غریبه‌ها همواره غریبه خواهند ماند، حتی اگر سال‌ها با آنها بر سر یک میز بنوشیم و در آلبوم‌های قدیمی بارها بر هم لبخند زده باشیم. این روزها، برخلاف طبیعتم عمل می‌کنم. خودم را می‌اندازم میان غریبه‌ها. کسانی که تلفظ نامشان گاهی برایم ناممکن و گاهی تفریح است. آنچه در تو بود را در آنها جستجو نمی‌کنم. دیگر هرگز آنچه تو را «آشنا» کرده بود در دیگری جستجو نمی‌کنم. دنیل، این عهد با ناامیدی دخلی ندارد. این روزها، که زمین، آسمان و حتی چهره‌ام در آینه غریبگی می‌کنند، بیشتر پی می‌برم که آنچه ما در جستجویش بودیم، در ابهام نیازهایمان گم می‌شد و ما درمانده - و ناشیانه - به نامی می‌خواندیمش!

دنیل، آشنایی ما از چه بود؟ شاید حالا دسترسی به کتاب معانی مبهم بشر را داشته باشی. شاید آنجا که تو هستی سوال بی‌جوابی نباشد و روح غریبه‌ای سرگردان از میان پیکرهای بی‌جان عبور نکند. شاید آنجا که تو هستی »اطمینان» باشد، شاید «ایمان

برای من، اینجا، تعاریف هر ساعت غیرواقعی‌تر می‌شوند. همه چیز ساختگی‌تر می‌شود. هرچه آنرا مقدس، زیبا، غیرقابل توصیف می‌نامیدیم؛ همه‌ی آنچه بر آن سوگند می‌خوردیم جز فریبی زشت زاده‌ی ذهن ما نبود.

غریبه‌ها دنیل، زندگی با غریبه‌های یک روزه یا حتی چند ساعته آسان‌تر است. فقدان یک غریبه را چه کسی حس خواهد کرد؟ آنچه نمی‌توان تاب آورد سکوت سنگین «آشنایی» است که رفته، آشنایی که باز نخواهد گشت.

 

نظرات 7 + ارسال نظر
استوا چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 09:19 ق.ظ

دلم نمیخاد چیزی بگم فقط نمیدونم چرا دلم میخاد شما بدونین ک دارم نوشته ها تون رو میخونم و لذت میبرم از این احساسهای عمیقی ک هدیه میگیرم.

زامیاد چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 02:08 ب.ظ

خوشحالم از اینکه اینجا بودی و دوست داشتی نوشته ها رو!

آزاده چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 02:42 ب.ظ

پوری ی ی ی،
چه همه حس مشترک داریم باهم.....بوس فراوون

علی پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 12:41 ق.ظ

کسی را که ترک می‌کند، چقدر آسان‌تر می‌توان دوست داشت! زیرا آن شعله، برای کسانی که دور می‌شوند پاک‌تر می‌سوزد: شعله‌ای که جُم خوردنِ پیدا و ناپیدای آن تکّه‌پارچه از پنجره‌ی کشتی یا قطار برمی‌افروزدش. در کسی که دور می‌شود، جدایی همچون رنگریزه‌ای نفوذ می‌کند، و او مالامال از درخشندگی ِ دلنشینی می‌شود.

سالومه یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 12:54 ق.ظ http://plake7.blogfa.com

زیبا بود

دنیای متفاوت یکشنبه 7 اسفند 1390 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.elhamkh2001.persianblog.ir

واقعا چطور میشه سکوت سنگین آشنایی رو که رفته تاب آورد؟؟!!

دامنه شنبه 12 فروردین 1391 ساعت 10:05 ق.ظ http://digarbare.blogfa.com

هر وقت از هیات انسانی بدر میام و مثل یه کرگدن سالخورده میافتم گوشه اتاق و تمام سهم من از اینگوشه هستی راه باریک و نازک اتاق تا دستشویی میشه دلم یه طناب میخاد تا بگیرمش و از تلوتلو خوردن اوار نشم رو دیگران و این پست ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد