قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

روزنگار

منم خیلی موقع ها آدمایی رو که دلشون زیادی خوشه مسخره می کنم. البته توی دل خودم چون درست نیست آدم تخریب روحیه کنه!

اما یه موقع هایی برنامه ریزی های یه آدمی برای آینده، حتی اگر نفعش به شما نرسه، باعث میشه دل شما هم خوش بشه. مثلا طرف امروز پاشده رفته کلی گشته که کفش مخصوص دویدن بخره که عید روی برنامه شروع کنه دویدن. کلی کتاب های درسی دانلود کرده و پرینت گرفته و صحافی کرده با کلی دفترچه که نت برداره از روشون که سال دیگه که سربازیش تموم شد بتونه زود اقدام کنه برای دکتری! بعدش رفته برای مامان و باباش عیدی خریده.

بعد از این سال مزخرف که از هر طرف بهش نگاه می کنی، کثافت ازش می باره (معلومه چقدر حرصی ام نه؟) خودش رو جمع کرده و برای یه شروع متفاوت برنامه می ریزه. در اوج ناامیدی ها و ناکامی ها، آدم یه جورایی خوشحال میشه. از اینکه یه کسی می تونه این روزا پاشه بره تمام شهرو بگرده برای خریدن یه کفش مخصوص دویدن!

دارم فکر می کنم سالی که میاد ممکنه سال بهتری باشه، ممکن هم هست بدتر باشه یا اصلا فرقی با امسال نداشته باشه. اما این تعریف ها همه مربوط میشه به اتفاقاتی که از بیرون می افته و دست من نیست. اما من خودم می تونم متفاوت شروع کنم. بهتر از سالی که گذشت شروع کنم. نمی دونم میشه یا نه. اصلا نمی تونم قول بدم که توان یا انگیزه کافی رو براش دارم یا نه. اما مطمئنا میشه امتحان کرد.

رشته ی زندگی این ماه های آخر بدجوری از دست من در رفت. نقشه هام که نقش برآب شد، یه جور عجیبی شدم. انگار نمی دونستم الان باید چکار کنم. گیج و ویج! الانم نمی تونم درست تصمیم بگیرم. الان هر سوالی ازم بکنی راجع به آینده واقعا نمی دونم که جواب مثبت باید بدم یا منفی؟ نمی دونم چی رو واقعا می خوام یا واقعا نمی خوام. پس حالا که تصمیم گیری بلند مدت نمی تونم بکنم، برای اینکه روزهامو مثل این یه ماهه هدر ندم بهتره تصمیم گیری های کوتاه مدت کنم. برنامه ریزی های کوتاه مدت. از اونا که دل آدمو خوش کنه. از اونا که فکر کنی بالاخره یه کاری داری انجام می دی و بی مصرف نیستی. دیگه به جای فحشی کردن روزگار بهتره تن رو به کار بدی!


پیشنهادم برای عید اینه که کتاب بخونید، برین پیاده روی و شکلات میلکا از نوع موس شکلاتش رو بخورید!

برنامه من که خیلی شبیه اینه.


نظرات 1 + ارسال نظر
من تنها پنج‌شنبه 27 اسفند 1388 ساعت 11:25 ب.ظ http://mane-tanha.blogsky.com/1388/12/26/post-61/

سلام
سال شاید بدی‌های زیادی داشت ولی خوبی های زیادی هم داشت، بهتره که حرص نخوری :))
در مورد پست آخرم (همینی که لینکش هست) به نظرتون احتیاج دارم، ممنون میشم بیای نظرت رو بگی.
موفق باشی و بهاری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد