قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

چگونه به... می رویم

وقتی تشنگی با نوشیدن تمام نمی شود.

این وضعیت این روزهای من است. تمام روز تشنه ام، لب ها خشک، بدن داغ، روح بی تاب! شب ها دست و پا یخ؛ چمباتمه زده زیر پتو! خونی جریان ندارد در انگشت ها و تشنگی ادامه دارد...

آدم ها، خوش پوش و سرحال و گرسنه، صف بسته بودند برای قیمه ی مجانی؛ و آدم ها، به هم ریخته و سراسیمه و خشمگین کتک می خوردند در آنسوی شهر.

من با شعار «ما بی شماریم» مشکل دارم. تا وقتی در این شرایط ظفر برای قیمه خوردن بسته می شود و دولت در شام غریبان پاتوق شماره گرفتن است، من با این شعار مشکل دارم. چرا حاشیه؟ باید واقع گرا بود و شعار نداد! همین که هستید واقعی است.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 دی 1388 ساعت 11:12 ق.ظ

امید صمیمی ترین...امید هرچند کم سو...آنها که در میان دود و آتش و خشم فریاد می زنند ما بیشماریم تنها به امید روزی بیشمار شدن اینگونه شعار می دهند یادت هست مردی را که در لحظه مرگ فریاد می زد : آزادی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد