قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

نهنگ

ته فنجان قهوه انگشت زدم. بعد خندیدم چون برای اولین بار می‌توانستم شکلی که افتاده بود را تشخیص بدهم. یک نهنگ کپل که از آب پریده بیرون و دمبش را هم پیچ داده٬ ته فنجان جا خوش کرده بود! گفتیم نهنگ یعنی چی؟ و من ریز خندیدم. یک وال خوشگل سیاه  سفید بود. پریده بود بالا تا آسمان را ببیند و خورشید را و پرنده‌ای را که عاشقش بود! نهنگ من همینطور بین آسمان و دریا خشکش زده بود. نه میفتاد توی آب و نه از سنگینی می توانست بالاتر برود.

نظرات 5 + ارسال نظر
بهار! پنج‌شنبه 30 آبان 1387 ساعت 05:12 ب.ظ http://hamisheh-bahar.blogsky.com

یکی از دوستای منم فال گرفته بود... تو فالش یه چیزای +18بود!
کلی خندیدیم! 8->
به منم سر بزن... شعرای قشنگی دارم... (از خودم الآن تعریف کردم!!!)

نغمه شنبه 2 آذر 1387 ساعت 12:17 ق.ظ

تو فالهای منم همیشه یه هواپیما مانور میداد.
شاید با همون هواپیما اینطرف پرت شدم ... کسی میدونه؟

[ بدون نام ] یکشنبه 3 آذر 1387 ساعت 10:52 ب.ظ

:))

عطا چهارشنبه 6 آذر 1387 ساعت 01:55 ق.ظ

سلام
فید وبلاگت رو نمی تونم پیدا کنم برای اضافه‌کردن به گوگل ریدر

دیوار جمعه 8 آذر 1387 ساعت 07:23 ب.ظ http://yekdivar4khat.blogfa.com

اتفاقا من هم اخیرا فال قهوه گرفتم توش میگ میگ (کارتون کایوت که تند میدوید!) افتاده بود !‌هیچ کی نفهمید یعنی چی؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد