قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

بین خطوط برانید

با خواهر گرامی توی یک تاکسی روی پل کریمخان گیر افتاده بودیم. از میدان ولی‌عصر تا هفت تیر قفل شده بود. ترافیک سنگین شامگاهی!!! 

آقای راننده گرامی حدود ۵۰ ساله٬ درشت اندام٬ با ریشی جوگندمی٬ به نظر خطری و عصبی و داغان میامد. 

ما هم خفه‌خون گرفته بودیم که نکند راننده گرامی ما را در یک حرکت انتحاری روی همان پل پیاده کند و قید پولش را هم بزند! 

بعد یکهو از توی آینه جلو به ما نگاه کرد و گفت: 

«یه سوسکه قرص اکس می‌زنه٬ شب می‌ره کنار دمپایی می‌خوابه!» 

 

و بدین ترتیب٬ ترافیک روان شد و ما سه‌تایی تا خیابان ظفر توی تاکسی قاه‌قاه به سوسک متوهم خندیدیم!

نظرات 4 + ارسال نظر
RahiL دوشنبه 13 آبان 1387 ساعت 05:02 ب.ظ http://azoonbala

:))))

دنیای متفاوت سه‌شنبه 14 آبان 1387 ساعت 03:17 ق.ظ http://www.elhamkh2001.persianblog.ir

احتمالا راننده از تو آیینه اضطراب و استرس رو از چهرتون خونده دلش براتون سوخته که ازش اینهمه ترسیدین:)

[ بدون نام ] جمعه 17 آبان 1387 ساعت 04:18 ق.ظ

خوب بود :)

نسیمک یکشنبه 10 آذر 1387 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.nasimak57.persianblog.ir

چقدر تعداد حشراتی که اکس میزنن زیاد شده این روزا:))))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد