قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

روزنگار

 

چقدر خوابم میاد!

واقعا نمی‌دونم چرا٬ اما مست خواب شدم . هنوز ۱۱ هم نشده. تا اونجا که یادمه خرسا زمستون می‌خوابیدن، نه؟

راستی خدا جان صدای ما را شنیدند. سر و چشمم فعلاْ خوبن.

*

بعد از دوماه که فیلم «کفاره» رو گرفته بودم تازه دیدمش. خیلی فیلمو دوست داشتم. ریتمش٬ بازی‌ها٬ تدوینش (واقعاْ عالی) و بهترین چیزی که دوست داشتم توش موسیقی بود که از ضرباهنگ ماشین تایپ استفاده می‌کرد. هوم... خیلی دوست داشتنی بود.

فیلم «بادبادک‌باز» رو هم امروز دیدم. خب البته کتاب یه چیز دیگه بود. این یه فیلم بزرگ و پر سروصدای هالیوودی نیست. زرق و برق نداره و یه کم روی خط یکنواخته. یعنی به نظرم فراز و فرود قصه رو توش حس نمی‌کنی. ولی از اون فیلماست که اذیت نمی‌کنه. دوسش داشتم یه جورایی. پسری که نقش حسن رو بازی می‌کرد بهترین هنرپیشه فیلم بود و صحنه‌های بادبادک‌بازی بهترین صحنه‌هاش.

به اون جمله‌ی مخصوص حسن  که آخر فیلم امیر می‌گه فکر می‌کردم. توی ترجمه معادل خوبی براش پیدا کرده بودند ( تو جون بخواه) که البته اصلش این بود: برای تو هزار دفعه!

*

اون جغده رو یادتونه توی چوبین؟ می‌گفت : یه خبر بد؟ خب حالا منظورم خبر بد نیست. با همون لحن می‌گم: می‌خواد یه خبری بشه! بعدش تِپ از درخت میافتم پایین!

نظرات 3 + ارسال نظر
RahiL دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

چه خبری؟! :>

دمیان چهارشنبه 4 اردیبهشت 1387 ساعت 05:58 ق.ظ http://rosshalde.persianblog.ir

تا نیوفتادی بگو چه نوع خبری؟:))

زامیاد چهارشنبه 4 اردیبهشت 1387 ساعت 10:01 ب.ظ

اگه خودم می دونستم که خوب بود! فقط یه حسه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد