قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

روزنگار

امان از دست این بچه‌ها!

این دختر کوچولوی نازنازی٬ برای مدتی طولانی شب‌ها کابوس می‌دید و جیغ می‌کشید و از خواب می‌پرید  و ساعتها گریه می‌کرد.

بعد کم‌کم انگار با این کابوس نازنازی ارتباط برقرار کرد و حتی اگر یک شب به سراغش نمی‌آمد  دنبالش می‌گشت و صدایش می‌کرد و حتی گاهی برایش تله می‌گذاشت.

حالا دیگر به هم عادت کرده‌اند. معلوم نیست این به خواب آن می رود یا آن به خواب این می‌آید. وضعیت اسف باریست ها! آدم نمی‌داند به این بچه چه بگوید.

بچه است دیگر نمی‌فهمد. شاید بزرگ شود و یادش برود.

***

شخصیت که معلوم نباشد در کدام category می‌گنجد٬  آدم اینطوری دچار آسیب‌های روحی می‌شود. یعنی چه که یک موقع‌ مثل آدامس کش می‌آید و یک موقع دیگر مثل چینی گل سرخی می‌شکند؟!؟

***

من نمی‌فهمم «مذاکرات به نقاط داغ رسیده » یعنی چه!

فقط می‌توانم بگویم: بپا نسوزی عسل!

نظرات 1 + ارسال نظر
ری را جمعه 18 خرداد 1386 ساعت 04:11 ب.ظ http://www.rirayeheshgh.blogsky.com


سلام

دوست عزیز وبلاگ نویسم خسته نباشید...واقعا وبلاگ زیبا و نوشته های جالبی دارید از این رو خوشحال میشم به کلبه ی محقر و کوچک منم یه سری بزنید و من رو هم با حضورتون خوشحال و مستفید کنید.

بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد