قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

در خانه ام ایستاده بودم...

میگه چرا خودتو نمیشکنی؟ چرا مقاومت میکنی؟

میگم نمیدونم.میگم میدونی فرق من با بچه های اون طرف صحنه چیه؟ درسته،فرق زیاد داریم.اما مهمترینش اینه که اونها خودشون روبازمیذارن،اونها از گفتن و عریان کردن خودشون واهمه ای ندارن.

میگه خب تو هم اینکارو بکن! میگه خب تو مگه از چی واهمه داری؟

میگم نمیتونم. میگم شایدم نمی خوام،واسه همین هم هست که نمی تونم. میگم شاید از خودم واهمه دارم.چون اگه با اینکار بفهمم اونی که فکر میکردم نیستم،بفهمم بر خلاف چیزی که همیشه به خودم تلقین کردم ،همونی شدم که بقیه ازم انتظار داشتن،اونوقت این خود-غافلگیری عاقبت خوشی نخواهد داشت!

میگه بذار بشکنه... بشکنش!

نظرات 6 + ارسال نظر
همون چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 02:31 ق.ظ

می دونم که تو بی دلیل چیزی نمی نویسی. اما شعور من از درک علت تکرار بعضی از "میگه" ها و "میگم" ها، قاصر بود. نفهمیدم علتشون رو.
شرمنده. سواد من در همین حد بیده!

زامیاد چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 10:20 ب.ظ

صرفاْ برای تاکید روی شروع هر جمله بود.خوشم میومد که یه سکته تو کار باشه و حرفها همینطور پشت هم خونده نشه! این سبک رو میگن «زامیاد درآوردی» (دونقطه دی)

الهام پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://elhamkh2001.persianblog.com

به نظر من هم بشکنش

سوشاد پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 02:03 ق.ظ http://soshad.blogfa.com

فعلا بشکنش بعدا اگه پشیمون شدی بچسبونش فقط مواظب باش تیکه اضافه آخر کار نیاری ! موفق باشی :)

آرماتیل جمعه 17 آذر 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://armatil.blogspot.com

هوممـ...مم، شاید بد نباشد قبل از اینکه اقدامی در جهت شکستن یا نشکستن انجام بدهی/بدهد، بیایی/ بیاید ببینیم چرا تبدیل شده به آن چیزی که بقیه از شما انتظار داشته‌اند چیزی این‌همه نا‌خواسته بوده‌ است یا ناخوش‌آیند می‌نماید.
حالا اگر ما هم نبودیم؛ خودشان هم دو نفری بنشینند فکر کنند بعید نیست که جواب‌های محیر‌العقولی پیدا شوند.

ابی جمعه 17 آذر 1385 ساعت 04:49 ب.ظ

مکه شعری که خوندمو نشنیدی که میکه :
بشکن باشه میشکنک ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد