قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

قدم زدن روی آب

هیچ چیز بی دلیل اتفاق نمی افتد.

اوهوی

روزهای معجزه به پایان رسیده است؟

کسی میگفت : من به معجزه ایمان دارم. منظورم این نیست که از آسمان نوری بریزد یا از دریاها دستی برخیزد. من با همین دستان به ظاهر کوچکم معجزه میکنم.

آیا برگزیده بودن تاریخ مصرف دارد؟

زیر باران پیاده راه می رفت و لبخند عجیبی بر لب داشت. با خودش می گفت: مرده شوراین دنیا را ببرد .انگار من آمده ام که همه را دوست داشته باشم. حالم دارد بهم می خورد. چرا تنفر در من نمی ماند؟!

منتظری که بگویی یا بشنوی؟

با من بیا ! میرویم توی یک پارک کوچک .من مینشینم روی تاب .مواظب باش نگهبان مارا نبیند من برای این تابها اضافه وزن دارم!

 تابم بده...تابم بده...تـــــــــــــابم بــــــــــــــــــــده!

نظرات 4 + ارسال نظر
ا ی د ا جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 08:58 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

سلام.
جالب مینویسی.
پیشم بیا .
خب باشی.

RahiL جمعه 21 بهمن 1384 ساعت 11:32 ب.ظ http://azoonbala.persianblog.com

این برگزیده بودن به نظرم یجورایی تاریخ مصرف داره!

همانگونه شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 10:14 ق.ظ

باد و باد و باد روسری ام یم افتد، مواظب باش نگهبان پارک نبیند که من رها قهقهه می زنم از شادی . معجزه هم هست، اگر تو باشی، اگر تابی برای تاب بازی باشد اگر..اگر..اگر..

only a voice in a city of noise جمعه 25 فروردین 1385 ساعت 03:47 ق.ظ

فراموش نکن قوانین سه گانه سر آیرک نیوتن را. و نیز قوانین سه گانه ترموداینامیک را. (بخصوص قانون صفرم).

مطمئن باش که تاب دهنده هم درست به میزان تو و همسان تو لذت برد از این تاب دادن... از حضور پنهانی ساعت ۱۰ شب و دور از چشم نگهبان در پارک..............
راستی چرا حتی لذت حضور در پارکی کوچک و به یاد معصومیت های کودکانه تابی خوردن و تابی دادن هم باد با اضطراب سر رسیدن نگهبان پارک همراه باشد؟
از این دنیای پلیسی متنفرم
..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد