روزهای معجزه به پایان رسیده است؟
کسی میگفت : من به معجزه ایمان دارم. منظورم این نیست که از آسمان نوری بریزد یا از دریاها دستی برخیزد. من با همین دستان به ظاهر کوچکم معجزه میکنم.
آیا برگزیده بودن تاریخ مصرف دارد؟
زیر باران پیاده راه می رفت و لبخند عجیبی بر لب داشت. با خودش می گفت: مرده شوراین دنیا را ببرد .انگار من آمده ام که همه را دوست داشته باشم. حالم دارد بهم می خورد. چرا تنفر در من نمی ماند؟!
منتظری که بگویی یا بشنوی؟
با من بیا ! میرویم توی یک پارک کوچک .من مینشینم روی تاب .مواظب باش نگهبان مارا نبیند من برای این تابها اضافه وزن دارم!
تابم بده...تابم بده...تـــــــــــــابم بــــــــــــــــــــده!
سلام.
جالب مینویسی.
پیشم بیا .
خب باشی.
این برگزیده بودن به نظرم یجورایی تاریخ مصرف داره!
باد و باد و باد روسری ام یم افتد، مواظب باش نگهبان پارک نبیند که من رها قهقهه می زنم از شادی . معجزه هم هست، اگر تو باشی، اگر تابی برای تاب بازی باشد اگر..اگر..اگر..
فراموش نکن قوانین سه گانه سر آیرک نیوتن را. و نیز قوانین سه گانه ترموداینامیک را. (بخصوص قانون صفرم).
مطمئن باش که تاب دهنده هم درست به میزان تو و همسان تو لذت برد از این تاب دادن... از حضور پنهانی ساعت ۱۰ شب و دور از چشم نگهبان در پارک..............
راستی چرا حتی لذت حضور در پارکی کوچک و به یاد معصومیت های کودکانه تابی خوردن و تابی دادن هم باد با اضطراب سر رسیدن نگهبان پارک همراه باشد؟
از این دنیای پلیسی متنفرم
..........